
ما هرچه دویدیم به مقصد نرسیدیم
از عشق به جز مزه ی تلخش نچشیدیم . . .
گرچه کردم ذوقها از آشناییهای او
انتقام از من کشید، آخر جداییهای او . .
**********
قلبم فدای عزیزی که دنیایی از دلتنگی را به امید یه لحظه دیدنش به جان میخرم
**********
بی رویت آینه کدر خواهد شد
آهم در شهر منتشر خواهد شد
چون بمبی ساعتی دلم در سینه
با تاخیر تو منفجر خواهد شد . . .
**********
نه سرو و نه باغ و نه چمن می خواهم
نه لاله نه گل نه نسترن می خواهم
خواهم ز خدای خویش کنجی خلوت
من باشم و آن کسی که من می خواهم
**********
ای اشک دوباره در دلم درد شدی
تا دیده ی من رسیدی و سرد شدی
از کودکی ام هر آنزمان خواستمت
گفتند دگر گریه نکن مرد شدی
**********
دلم آنقدر خسته و شکسته است
که میخواهم گوشه ای پشت به دنیا زانو هایم را بغل کنم و بگویم
خدایا … من دیگر بازی نمیکنم
**********
برای من از دل شــکسته نگو
که دلــی دارم شــکسته تر از سکوت
شــکسته از درد
شــکسته از زخــم
شــکسته از عشــق
**********
دل خوش میطلبم ، سیری چند ؟
پای در بند به زنجیری چند ؟
با چنین باده و جامی، ساقی
تو بگو عشق و صفا سیری چند . . . ؟
**********
وقتی داریم به یکی فکر میکنیم کنارمون نیست!
وقتی میاد کنارمون باشه دیگه بهش فکر نمیکنیم!
آخرش نفهمیدیم زمان چیرو حل میکنه؟