
چو عاشق می شدم ، گفتم :
ربودم گوهر مقصود
ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد
*****************
روزهاست از سقف لحظه هایم یاد تو می چکد
اگر باران بند بیاید از این خانه می روم . . .
*****************
تا چند نظر به روی مهتاب کنم
خود را به هوای دیدنت آب کنم
یک قطعه ی عکس خود برایم بفرست
تا در دل بیقرار خود ، قاب کنم
*****************
لبریز غزل بیا همی آهسته
چون آیه بخوان مرا کمی آهسته
آهسته مرا رها بکن از سر عشق
تا در تو رها شوم دمی آهسته
*****************
من نه سکوت میکنم نه فال عشق از برم
فقط به تو خیره شدم ، من از تو هم ساده ترم
تو خوب میفهمی مرا وقتی پر از بهانه ام
ببین برای ماندنت چقدر عاشقانه ام
*****************
آسمانم انتهایش قلب توست
مهربان این آسمان از آن توست
آسمانم هدیه ای از سوی من
تا بدانی قلب من هم یاد توست
*****************
میتوانم دنیا را یک دستی فتح کنم
به شرطی که دست دیگرم را تو گرفته باشی
*****************
احساس تو چون طراوت باران است
بر زخم شکوفه های گل درمان است
هر وقت که در هوای تو می چرخم
انگار نفس کشیدنم آسان است
*****************
هنوز هم آدم بهشت را به لبخند حوا می فروشد ، شیطان بهانه بود
*****************
اگر خوبان عالم جمع باشند
یقینا نزد من ، تو بهترینی
اگر از خوبترها حلقه سازند
تو در آن حلقه ، میدانم نگینی